صلح در لغت به معنی آشتی ؛دوستی؛و توافق است و در اصطلاح حقوقی عبارت است از تراضی بر امری خواه تملیک عین باشد یا منفعت یا اسقاط دین یا حق و یا غیر از آن در واقع به تعبیر حقوقی دایره عقد و قرارداد صلح آنقدر وسیع و گسترده است که قانون گذار در قانون مدنی مفصل به تعریف آن پرداخته است.
صلح ممکن است یا در مورد رفع تنازع موجود یا جلوگیری از تنازع احتمالی در مورد معامله و غیر آن واقع شود.
صلح عقدی لازم است حسب مورد تملیکی یا عهدی یا معوض ؛معوض یا مجانی؛ رضایی و مسامحه ای است .
در مفهوم صلح نوعی تسالم یا گذشت وجود دارد البته بعضاً در سایر عقود هم تسالم وجود دارد .
نتیجه عقد صلح می تواند ایجاد حق یا انتقال حق و یا اسقاط حق باشد.
ماده فوق به قدری وسیه تنظیم شده است که طرفین عقد می توانند به صرف منعقد کردن قرارداد های خود ذیل نام صلح از احکام خاص برخی از این عقود فرار کنند مثلاًبا قراردادن عنوان صلح بر عقد بیع مانع ایجاد حق شفعه برای ثالث شوند البته مقنن در برخی موارد این عنل را صراحتاً منع کرده است.
برای صحت صلح طرفین باید اهلیت معامله و تصرف در مورد صلح داشته باشند.
صلح ورشکسته صحیح نمی باشد.
در مورد صلح مجانی که مالی به دیگری تملیک می شود ؛شخص مقابل می تواند سفیه یا صغیر یا ممیز باشد.
صلح نسبت به مال غیر یا در خصوص مال مرهونه غیر نافذ است یعنی قابلیت تنفیذ و صحیح بودن را دارد.
هر صلح نافذ است جز صلح بر امری که غیر مشروع باشد.
انواع اموال و حقوق می توانند موضوع صلح واقع شوند.
احوال شخصیه اصولاًنمی تواند موضوع صلح قرار بگیرد مثل صلح در خصوص حق زوجیت یا حضانت.
طرفین می توانند درباره الزام انفاق به زوجه و خویشان صلح کنند ولی نباید در خصوص نفقه آینده این میزان کم تر از هزینه های متعارف زندگی مستحقان نفقه باشد به گونه ای که به سقوط حق نفقه منجر شود هم چنین میزان نفقه نمی تواند دائمی باشد و تغییر هزینه زندگی و شرایط دادگاه را مجاز به تجدید نظر می نماید.
مطالب بیشتر : فروش ملک ورثه ای
صلح با انکار دعوا نیز جایز است بنابراین درخواست صلح اقرار محسوب نمی شود.
در اختلاف طرفین بر سر مالکیت الف بگوید بیا صلح کنیم این عبارت اقرار به مالکیت مخاطب نیست اما اگر بگوید بیا به من بفروش اقراربه مالکیت مخاطب است ؛چون ممکن است هدف متقاضی صلح رفع تنازع باشد نه انتقال مالکیت به تعبیر شیخ انصاری طرفین صلح تسالم را انشاء می کنند و مبادله در آن جنبه فرعی دارد و حال آنکه جوهره بیع مبادله مال به مال است.
مطالب بیشتر: انحصار وراثت ایرانیان خارج از کشور
حقوق خصوصی ناشی از جرم تولید می شود ممکن است مورد صلح واقع شود.
صلح بین دادستان و متهم موثر نیست مگر مواردی که قانون اجازه می دهد در جرایمی که تعقیب جرم منوط به شکایت مدعی خصوصی است صلح مدعی با مرتکب دعوای عمومی را نیز ساقط می کند.
صلح درباره حقوق خصوصی ناشی از جرم بعد از وقوع آن و ورود ضرر نافذ است.
صلح بلاعوض نیز جایز است.
منظور از جایز مجاز و صحیح است نه به معنای آنکه صلح بلاعوض عقد لازم نیست .
عقد صلح اصولاً معوض است اما به طور کلی در تقسیم بندی عقود مجانی و معوض نمی گنجد.
صلح در مقام معاملات هر چند نتیجه معامله را که به جای آن واقع شده است می دهد لیکن شرایط و احکام خاصه آن معامله را ندارد بنابراین اگر مورد صلح عین باشد در مقابل عوض نتیجه آن همان نتیجه بیع خواهد بود بدون اینکه شرایط و احکام خاصه بیع در آن مجری شود.
اساس عقد صلح پرهیز از تنازع است نه نام صلح
صلح منافع به منظور اجاره که طبق ماده 1 قانون روابط موجر ومستاجر سال 1356 تابع قواعد اجاره است.
صلح عقد لازم است اگر چه در مقام عقود جائزه واقع شده باشد و بر هم نمی خورد مگر در موارد فسخ به خیار یا اقاله
صلحی که در مورد تنازع یا مبنی بر تسامح باشد قاطع بین طرفین است و هیچ یک نمی تواند آن را فسخ کند اگر چه به ادعای غبن باشد مگر در صورت تخلف شرط یا اشتراط خیار .
آثار صلح در رابطه طرفین عبارت است از 1. اسقاط حق : صلحی که به منظور رفع تنازع واقع می شود قاطع دعوا است یعنی دیگر نمی توان آن را در دادگاه طرح کرد و اعتبار امر مختوم را دارد صلح ابتدایی نیز می تواند به منظور اسقاط حق باشد. مانند اینکه شخصی طلب خود را از دیگری ساقط می کند در طرح دعوا بر مبنای مطالبه حق ساقط شده می توان به چنین صرلحی به عنوان دفاع ماهوی استناد کرد.
2. اعلام حق : در صلح دعاوی اثر متعارف عقد اعلام حقی است که دو طرف پیش از وقوع آن داشته اند مگر اینکه در آن به وقوع تراضی بر ایجاد یا انتقال حق تصریح شود یا اوضاع و قراین دال بر آن باشد.
3. ایجاد حق : به طور معمول طرفین به تمیز حق قناعت نکرده و شروط و تعهداتی بر آن اضافه می کنند گذشته از آن گاه عقد صلح به منظور تملیک یا ایجاد تعهد است که طرفین برای فرار از پاره ای احکام خاص آن به عقد صلح روی می آورند.
مطالب بیشتر : بهترین وکیل انحصار وراثت
اگر در طرف مصالحه و یا در مورد صلح اشتباهی واقع شده باشد صلح باطل است.
ماده فوق ویژه صلحی است که در آن شخصیت طرف علت عمده عقد باشد خواه صلح ناظر به دعاوی باشد یا در مقام معامله باشد.
بر خلاف صلح معامله در صلح دعوا اصولاًشخصیت طرف علت عمده عقد است.
اگر بعد از صلح معلوم گردد که مضوع صلح منتفی بوده است صلح باطل است.
موضوع صلح ابتدایی باید حین عقد موجود باشد به عنوان مثال چنانچه موضوع صلح انتقال طلب باشد باید طلب موجود باشد و به اعتقاد برخی وجود سبب طلب هم کافی نیست بنا بر این نظر صلح جعل پیش از انجام عمل باطل است چرا که استحقاق عامل به جاعل در عقد جعاله منوط به انجام عمل است.ولی در مورد صلح دعاوی صرف وجود تنازع کافی است البته اگر معلوم شود موضوع منتفی بوده صلح باطل است مانند دعوی حضانت طفلی که فوت کرده یا به موجب حکم قطعی حل و فصل شده و طرفین حین تراضی به آن آگاه نبوده اند.